لبخند بزن تا نکنم رسوایت!آهسته به قلب خسته ام غممی گفتهرجا بروی سایه شوم دنبالتپیوسته به چشم بسته ام هم می گفتپر بسته به پرواز خود اندیشیدمغمناک ولی معجزه ی رویا بوداین بار که پروانه شدن را دیدمچون تازه ترین حادثه ی دنیا بوددل بسته ی خویشم نه به دنبال کسیمن که در پیله ی آرام خودم
دلشادماینک آسوده ترین آدمک شهر منم!اینک از غصهو اندوه جهان آزادم + نوشته شده در ۱۴۰۲/۱۱/۲۴ ساعت 0:2 توسط صباهرزندی | اشعارونوشته های صباهرزندی...
ما را در سایت اشعارونوشته های صباهرزندی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sabaharzandio بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 14:01